«جان ویک»، آدمکش حرفهای سابق و بازنشسته، پس از مرگ همسرش در غم و اندوه عمیقی فرو رفته است. او تنها یک یادگاری گرانبها از همسرش دارد: یک سگ بیگل کوچک که برای تسکین تنهایی او پیش از مرگش تهیه شده بود. هنگامی که گروهی از خلافکاران روسی به خانهی «جان» حمله میکنند، ماشینش را میدزدند و بیرحمانه سگ کوچک او را میکشند، «جان» که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، به دنیای خشونتبار و زیرزمینی که مدتها از آن دوری میکرد، بازمیگردد