در دل زمستان بیرحم «وایومینگ»، جایی که کولاک برف هر جنبندهای را زمینگیر میکند، یک کاروان اعدامی به سرپرستی «جاناتان روت» و زندانیاش «دیزی دامرگو»، برای فرار از مرگ در یک ایستگاه استراحتی متروک پناه میگیرد. اما «خیاطی مینی» آنطور که به نظر میرسد، امن نیست. درون آن، چهار غریبهی دیگر پیشاپیش خود را از طوفان در امان نگه داشتهاند. با ورود دو جایزهبگیر دیگر به جمع، تعداد به «هشت نفر نفرتانگیز» میرسد. اما آیا همه آنها واقعاً همان کسانی هستند که ادعا میکنند؟